۸ پارت ۴
کوک: وااااااااااااای داره میاااااااد😱 (شوک شده)
تهیونگ: مگه چی گفت؟
(دوستان در نظر داشته باشید اعضا تو دوره کاراموزی هستن هیچکدومشون جز نامجون اینگلیسی بلد نیستن ا٫ت هم فرانسوی حرف زد و کره ای بلد نیست ولی جونگ کوک بلده)
کوک: گفت فردا ظهر میرسه
نامجون: چرا انقدر زود!!!!!!
تو ذهن نامجون
(ولی خدایی فکر نمیکردم انقدر قشنگ فرانسوی حرف میزنه (منظورش ا٫ته))
جیمین: حالا باید چیکار کنیم؟ دوست دارم تو برخورد اول خوب بنظر برسیم
جین: خوووووب میتونیم خوابگاهو تمیز کنیم منم یه غذای کره ای براش درست میکنم تا تست کنه😋
شوگا: مثل اینکه یادتون رفته ما کاراموزیم عمرا بزارن همینجوری مهمون دعوت کنیم
جیهوپ: راس میگی هیونگ حالا چیکار کنیم؟
کوک: مثل اینکه یادتون رفته منیجرا چقدر حولن ا٫تم یه دختر خوشگله قطعا نمیزارن از دستشون در بره
تهیونگ: ببینم شوخیت گرفته اگه بلایی سرش بیارن چی؟؟؟؟🤬 (غیرتی)
همه باهم: راست میگه
کوک: بابا ا٫تی که من میشناسم نه به این زودیا پا میده نه میزاره اتفاقی بیوفته
نامجون: ولی بازم باید خواسمون باشه
شوگا: من کنارش میمونم
تو ذهن شوگا
(نمیدونم چیشد که اینو گفتم ولی وقتی گفتم یه حس مالکیت گرفتم)
جیهوپ: آره خوب تو قوی تر و خشن تری با گوگلم راحت باهم حرف میزنید خوب من موافقم
تو ذهن جیهوپ
(چرا اووووون؟ چرا من نههههه؟؟)
کوک: اوکی پس بهش پیام میدم میگم تو فرودگاه میایم دنبالش
فردای آن روز
.....................................................................
خماری😁
اینو چون خیلی وقت ننوشته بودم گذاشتم پارت پنجمم به عنوان هدیه براتون میزارم ولی بعدش دیگه شرطیمیشه
تهیونگ: مگه چی گفت؟
(دوستان در نظر داشته باشید اعضا تو دوره کاراموزی هستن هیچکدومشون جز نامجون اینگلیسی بلد نیستن ا٫ت هم فرانسوی حرف زد و کره ای بلد نیست ولی جونگ کوک بلده)
کوک: گفت فردا ظهر میرسه
نامجون: چرا انقدر زود!!!!!!
تو ذهن نامجون
(ولی خدایی فکر نمیکردم انقدر قشنگ فرانسوی حرف میزنه (منظورش ا٫ته))
جیمین: حالا باید چیکار کنیم؟ دوست دارم تو برخورد اول خوب بنظر برسیم
جین: خوووووب میتونیم خوابگاهو تمیز کنیم منم یه غذای کره ای براش درست میکنم تا تست کنه😋
شوگا: مثل اینکه یادتون رفته ما کاراموزیم عمرا بزارن همینجوری مهمون دعوت کنیم
جیهوپ: راس میگی هیونگ حالا چیکار کنیم؟
کوک: مثل اینکه یادتون رفته منیجرا چقدر حولن ا٫تم یه دختر خوشگله قطعا نمیزارن از دستشون در بره
تهیونگ: ببینم شوخیت گرفته اگه بلایی سرش بیارن چی؟؟؟؟🤬 (غیرتی)
همه باهم: راست میگه
کوک: بابا ا٫تی که من میشناسم نه به این زودیا پا میده نه میزاره اتفاقی بیوفته
نامجون: ولی بازم باید خواسمون باشه
شوگا: من کنارش میمونم
تو ذهن شوگا
(نمیدونم چیشد که اینو گفتم ولی وقتی گفتم یه حس مالکیت گرفتم)
جیهوپ: آره خوب تو قوی تر و خشن تری با گوگلم راحت باهم حرف میزنید خوب من موافقم
تو ذهن جیهوپ
(چرا اووووون؟ چرا من نههههه؟؟)
کوک: اوکی پس بهش پیام میدم میگم تو فرودگاه میایم دنبالش
فردای آن روز
.....................................................................
خماری😁
اینو چون خیلی وقت ننوشته بودم گذاشتم پارت پنجمم به عنوان هدیه براتون میزارم ولی بعدش دیگه شرطیمیشه
- ۲.۶k
- ۲۴ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط